sarnevesht

ساخت وبلاگ
دیگه ندارم کسیو  بخوام باهاش حرف بزنم حتی ندارم راهی که از غصه هام دم بزنم دیگه تموم شده برام  روزای عاشقت بودن دیگه تو جایی نداری توجاده ی قدم زدن میخوام تموم بشی برام ازتو که خیری ندیدم بذار بدونن همه من چه روزایی چی کشیدم یه وقتایی اسیر تو یه وقتایی شریک درد یه روز حس فراموشی دغدغه از یه روح سرد شبا با گریه ی زیاد پناه میاوردم  من بهت حتی نشد واسه یبار  اشکام بریزن رو تنت  شب عروسیمون همه ، میگفتن که زیباشدم  آخ چه شب تلخی که من سنگ تو دریا می شدم عکس عروسیمون  رو دوش رقاصا بود و من ؛با نگاه کردن بهش  غربت صحرا می شدم یادت میاد بارون اومد گفتم بهت عروسیمون مبارکه قول دادی اسم دخترم باران باشه ؟ مبارکه    یادت میاد اسم منو گل زدی روی ماشینت گفتی تادنیا باشه من بو میکشم عطر تنت چه زود تموم شد اون شبم ،خاطره شد توی دلت ؟   اونکه عروس شده منم ، آرومه احوال دلت !!  شب عروسیمون چقدر بارون میزد روشیشه ها   بخت منو نشون می داد ابرای تاریک وسیاه  تور عروس من بودا روی زمین دنباله داشت تاج عروس من بودا کلی نگاه خیره داشت لباس عروس تو ی تنم  برق نگاه خاصی کاشت  هرزنی رو که میدیدم چشم ازم برنمی sarnevesht...ادامه مطلب
ما را در سایت sarnevesht دنبال می کنید

برچسب : شب عروسیم, شدم,شب عروسیم چیکار کنم,شب عروسیم خیلی درد داشتم, نویسنده : 5ahoorezaee724 بازدید : 54 تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395 ساعت: 2:06

روزگاری هم اگر بودم ،گذشت... دلیلی برای بودن نمی بینم.... لذت نمی برم اما رفتن تا ماندن بهتر کدام است؟نمیدانم....!! اما  عجیب دلم خودکشی می خواهد...      sarnevesht...ادامه مطلب
ما را در سایت sarnevesht دنبال می کنید

برچسب : آخرین روزهای زمستان,آخرین روزهای بارداری,آخرین روزهای زمستان دانلود, نویسنده : 5ahoorezaee724 بازدید : 43 تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395 ساعت: 2:06

 میدانی گاهی وقت ها بهانه اش را میگیرم...   هنوز نمیدانم درست است یاغلط...   اما حرف زدن بااو آرامم می کند...    من بااو دنیا را فاصله دارم اما،   او از اینکه شنوای درد من است گلایه   نمی کند...   حوصله اش را سربرده ام ،  ازبس روزگار تلخم را برایش تعریف  کردم...     یک بار هم نشده از او برنجم...   احساس می کنم به عمق دردم پی برده ولی؛   هنوز برایم سؤال است که مرا چگونه   قضاوت می کند؟   از او خواستم که بد قضاوتم نکند...   او آنقدر مهربان است ...   از من خسته شده اما به رویم نمی آورد...   متین حرف میزند...   منطق را فلسفه ی کلامش کرده است...    او یک فروردین کامل است...   حرفی نمی زند اما توهین هم نمی کند .. .   تنها مدارا می کند...   نه قصدی نه غرضی ...   او واقعا پاک است...   خدارا می شناسد...   خدا هم اورا دوست دارد...   من از منطق او دریافتم که ؛   می شود مشکلات را با خدا درمیان گذاشت...   او نه ازخودش حرف می زند و؛  نه در قبال حرف های من شکایتی می کند...   من خیلی خجالت می کشم...   نه هیچ چی از او می دانم و؛  نه چهره یا قیافه ای ازاو در خاطرم هست!!!   فقط sarnevesht...ادامه مطلب
ما را در سایت sarnevesht دنبال می کنید

برچسب : سبزی پلو,سبزی قورمه,سبزي آش, نویسنده : 5ahoorezaee724 بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395 ساعت: 2:06

من از خاطراتت محو می شم  مث چندماه وچندروز وهمیشه  می مونم منتظر تا بخت شومم  کنه فکری به حالم تاهمیشه  می رم از روزگارت خیلی آسون   به یادت میمونه کردیم تو داغون به پای سرگذشت وسرنوشتم  من اینجا بی تو بودن رو نوشتم  توی روزای تلخ بی قراری  نبودی همدمم گشتی فراری   سکوت محضمو بازی گرفتی  جوونی مو چطور قیمت گرفتی؟  نگفتی دخترم از جنس شیشه  نگفتی میشکنم سنگی یا تیشه؟  نشد آروم بشینم من یه گوشه  آخه آتیش زدی قلبو ز ریشه  می خواستم زخمامو یادت بیارم  ولی دیدم گناهت کم نمی شه  چطوری می زدیم تو در ودیوار  نگام میکردی و انگار نه انگار  ازم خون می چکید چشمات نمی دید  صدای گریه مو گوشات نمیشنید  دیگه بسه نمی خوام که بدونی  چی آوردی سرم سخته بدونی؟  من هرروزم داره از دست میره  ولی این سرنوشت یادم نمیره  سزاوار بدی هات من نبودم  من اونجا پیش تو ،ایمن نبودم  منو کشتی ،دلم  رو تیکه کردی  یه روز باید بگی بامن چه کردی  تموم زخمامو دونه به دونه  سپردم دست قرآن تو خونه  اگه قاضی خدا باشه میدونی      کارت دست کرام الکاتبینه    sarnevesht...ادامه مطلب
ما را در سایت sarnevesht دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ahoorezaee724 بازدید : 46 تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395 ساعت: 2:06

خیلی دلم گرفته از خیلیا    نمونده از جوونیام نشونی     پیرشدم پیر تو ای جوونی       (ترانه ی محسن چاوشی )       خیلی دلم میخواد بهونه بگیرم      مث قدیما ...     قدیما  یکی بود به نام مادر      سایه ش بالا سرم بود      قدیما یکی بود به نام همسر      سایه ش بالا سرم بود     قدیما دوسال پیش بود     قدیما گریه نمی کردم     شبا فکر نداشتم     غصه نداشتم     سرم رو بالش میرفت      خوابای رنگی می دیدم      اونقدر احساس خوشبختی می کردم      پدر مهربون     مادر مهربون     مردعاشق     من معشوق     اما      ....     امروز      امشب      یک سال و هشت ماهه که      مادر ندارم     هفت ماه وچهار روز که     همسر ندارم     مادرم  رفت      گریه کردم     اما     همسرم      برام همسر نبود     رهام کرد      تنهام گذاشت      دردش کمر شکن بود     سخت بود برام     مرد من      منو نخواست     قیدمو زد      ترکم کرد     یتیمی مو دید      ولی      بازم دلش نسوخت     تمام کسم بود      ولی نموند     اون میگفت عاشقمه     ولی رفت     میگفت خوشبختت می کنم      ولی رفت     می گفت دوسم داره      ولی رفت     ومن اینجا دل sarnevesht...ادامه مطلب
ما را در سایت sarnevesht دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ahoorezaee724 بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395 ساعت: 2:06

:غریب نوازمن آمده ام به سوی ناکجا آباد مأمن اختیار کرده ام دراین غریب آباد! درد دل میکنم باصدای آهسته نمناک می شوم با دلی خسته! سمت دریا می روم دراین حوالی شوق پرواز می کنم بااین اهالی! شربتی از بوی خوش دریا نوش جانم! دل می سپارم کم کمک برموج دریا؛ شانه خالی می کند از قهر قلبم؛ جامه برتن می کنم برناز دریا! شوق من امیدواراست کینه بنددقلب دریا! گیراین چندقرن پیشم گیر این سردرگمی ها! من فرا می خوانمش باز، او؛ به سمت دوردست ها! می روم تا بی کسی ها  می روم با اشتیاقم؛ نرم نرمک می روم باز، من؛ به سوی بی کسی ها! قهر دریا هم تمام و قهر من،می سوزدم باز! قلب من درگیر دریا ، قلب دریا سوزدم باز! من گرفتاری عجیبم من گرفتاری اسیرم می روم تا بی کسی ها می سپارم دل به غم ها! من شبیه تارو پودم برده ام دل را به دریا! من تمام آرزوهام،من تمام بی کسی هام گشته ام بی تاب دریا! من وجودم التماس است چشم می دوزد به دریا! من سراپا التماسم زخم دل، رازم به دریا! من همان موج غرورم ،سرنوشتم مرده دریا! مرده ام درانتظارت؛ مرده ی دل مرده ،دریا!   sarnevesht...ادامه مطلب
ما را در سایت sarnevesht دنبال می کنید

برچسب : برای این منظور به انگلیسی, نویسنده : 5ahoorezaee724 بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395 ساعت: 2:05

 

 

روحت شاد ویادت گرامی مادرم 

 

اللهم صل علی محمد وآل محمد  

 

 

 

sarnevesht...
ما را در سایت sarnevesht دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ahoorezaee724 بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395 ساعت: 2:05

امروز پنجشنبه ست   بین خودمان بماند   وارد سالن که شدم ،  بوی مامانم توخونه پیچیده بود   هوای بیرون ابری   هوای دل منم ابری  ته دلم گریه داشتم  خلوت امروز بامامانم   ولی  به تصمیم پدر و همسرش   باید بریم شاهزاده ابراهیم  من تاالان نرفتم   یعنی سعادت نشده زیارتش برم    اما دلم رضا نیست  دلم میخواست بریم پیش مامانم  خیلی دلگیرم  هیچ چی رو به مامانم ترجیح نمیدم  می دونم جای زیارتیه  میدونم برادر امام رضاست  همه رو میدونم  ولی دل من یه چیز دیگه میخواست  دلم مامانمو میخواد   دلتنگشم   آخه اون امروز منتظرمنه  مامان منو ببخش   شرمندتم مامان که نمی تونم پیشت بیام  شرمندتم که امروز پیشت نیستم  توروخدا فکر نکن بی انصاف شدم   نه  من دلم پیشته  امروز توی  مکان مقدس ،  برات دعا میکنم   بابا میگه چندساعت دیگه میریم  مامان بخدا امروز من هرجا که باشم  دلم پیش توئه..  مامانم دوست دارم   خیلی زیاد دوست دارم..  منوببخش که پیشت نیستم   مامان دلتنگ تنگتم..  خیلی دلم هواتوداره ،عاشقتم مامان   از راه دور سلام عزیزم...  مامان سنگ دل نیستما   فقط اشکام خشک شده   اما گوشه ی قلبم نوشتم :  هیچکی مامانم نمیشه  ما sarnevesht...ادامه مطلب
ما را در سایت sarnevesht دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ahoorezaee724 بازدید : 136 تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395 ساعت: 2:05

نامه رسان نامه ای به دستم می دهد یک روز...     من آن روز نامه را باز می کنم...     نمی دانم از طرف چه کسی ست ... اما حتم دارم ناخوانده نمی گذارم...     نامه ای از دست آینده ای که خیلی وقته گمش کردم...     امروز پرم از نامه ای که  بی صبرانه به دستم خواهد رسید...     من از آینده ها خوشبینانه می نویسم...     قلبم گواهی به آرامش میدهد...مهر وامضا بماند برای روزی که پستچی      نامه را به دستانم بدهد...     ومن زیر آن بنوسم ...آینده در دستان من است... مهر وامضا :باران غریبی...  فرستنده :خدای تبارک وتعالی...    sarnevesht...ادامه مطلب
ما را در سایت sarnevesht دنبال می کنید

برچسب : khali wwe,khali fight,khli hnhvd, نویسنده : 5ahoorezaee724 بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 27 آبان 1395 ساعت: 6:14

تو ای قسی القلب سرنوشت شومم   تو ای  حسرت به دل شکسته ی بی کسم  نمیفهمی دردهای یک عشق چقدر سنگین است...  نه تو نمی دانی ...!  شکوه مندانه وجبارانه به زندگی ات رنگ بده...  برای پاییزی که رنگ باختگی اش زیبایی بخش تمام   آرزوهای  سوخته اش می شود، دیگر بهار نمی شوی...  این پاییز به هیچ قیمتی بهاری نمی شود...  خزان زده ی فصل جدایی سرنوشت  دنبال بهار نمی   گردد...  بهار زیباترین فصل زندگی ست!  میخواهم خود بهار شوم... من فصل زیبای زندگی ام   می  شوم...    من  این بار بهاری می سازم که دیگر پاییز زردش نمیکند. sarnevesht...ادامه مطلب
ما را در سایت sarnevesht دنبال می کنید

برچسب : بی معرفت,بی معرفتی,بی معرفت به انگلیسی, نویسنده : 5ahoorezaee724 بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 27 آبان 1395 ساعت: 6:14